۴.۲۴.۱۳۹۱

بهداشتِ روح

مردم، می آن تو زندگیتون. می مونن، می خورن، می خوابن، می گائن و می ماسن. و گاهی تبدیل به لک و پیسایِ سیا سولوخته ای میشن که ... .
این مایتابه، فرض بگیرید که زندگیه شما باشه. و شما دَس کـِـشه رُز مریَمـِـتون رو دست کردین. یک دستتون مایع ظرفشوییِ پریل، با قدرتِ پاک کنندگیه بی همتا. وتو دستِ دیگتون، اسفنجِ زرد. باب اسفنجیِ با نمک و دوس داشتنی. و حالا وظیفه ی شما بشوور و بسابه، صُب و شب.
"مردمان را هِی بسوزانید بر تنِ فلزیتان. بعد پاکشان کنید. و باز از نو، نو شوید. شاید وقتِ خریدن ماشینِ ظرفشویی باشد. و یا شاید بخواهید تفلونِ نازک و نچسبی بر خود عایق سازید. در هر حال کارِ خودتان را کنید. این ماهی تابه، زندگی شماست.
و بس."

۲ نظر:

absurdius گفت...

عالي

ژولي گفت...

ینی فوق العاده بود