۵.۰۹.۱۳۸۸

شــروع هــمــه ی این دردســرها از یــک روز برفــی بـــود





دیماه برف ویخبندان بی سابقه ای بود و امتحانات ترم یک-یکی از بدترین اتفاقات زندگی هر دانش آموزی-در حال وقوع.
...با مترو می رفتم که به یکی از همین امتحانات برسم که مترو بین دو تا ایستگاه از حرکت ایستاد و شوفرشم تو بلندگو گفت :"نقص فنی!"
به خاطر چی؟به خاطر برف،همه جای جهان برف که میاد هزار جور جشنواره میگیرن ما هم باید عزا بگیریم لابد،آخه همه کارامون برعکسه.بعد از طی مسیر نیم ساعته در دو ساعت و نیم! رسیدم به ایستگاه مقصد؛رفتم پیش رئیس مترو و گفتم: "آقای خوشگل نقص فنی متروی جناب عالی گند زد به یکی از امتحانات من،لطفا یک برگه با مهر مترو که توش نوشته : بسمه تعالی،علت تاخیر این بنده خدا متروی ریدمون ماست. به من بدید تا وقتی رفتم مدرسه حرفم مستند باشه."خوب توقع داشتم بهم بگه من نمیتونم این برگه رو به شما بدم ولی این که بهم بگه: "ما مسئول دیر کردن شما نیستیم.میخواستی از یک وسیله ی نقلیه ی دیگه استفاده کنی!" خیلی برام مضحک بود.بعد از شنیدن جواب فوق العاده ی جناب خوشگل رفتم مدرسه، مدیر،ناظم ،استاد، دربون و حتی نظافتچی داشتن شاخ در میاوردن که من با تاخیر سه چهار ساعته اومدم و میگم:" برگمو بدین می خوام امتحان بدم!"
ناظم رو کرد بهم گفت:"ایشالا شهریور!"

تمام پارازیت های تحصیلی من از این روز برفی شروع شد،و هنوزم درگیرشم.